گروه پاتوق سرای وات ساپNEWS
،رمشک،
RAMESHK
سلام دوستان جهت عضویت در گروه
پاتوق سرای وات ساپNEWS رمشک
یک پیام کوتاه حاوی متن
) اشتراک(
به شماره
09136137907
ارسال نمایید.
بروز ترین گروه از بهترین مطالب
تا جدیدترین مطالب
, خبر ,
:
،کلیپ ,
،احادیث ,
،تصاویر،
را از گروه دیافت کنید.
قرآن و رفتار وارونه ی ما با آن.
نویسنده:
دکتر شریعتی.
قرآن کتابی است که نام بیش از ۷۰ سوره اش از مسائل انسانی گرفته شده است و بیش از ۳۰ سوره اش از پدیده های مادی و تنها ۲ سوره اش از عبادات! آن هم حج و نماز. کتابی است که شماره ی آیات جهادش باآیات عبادتش قابل قیاس نیست.
این کتاب از آن روزی که به حیله ی دشمن و به جهل دوست، لایش را بستند، لایه اش مصرف پیدا کرد، و وقتی متنش متروک شد، جلدش رواج یافت، و از آن هنگام که این کتاب را
ــ که خواندنی نام دارد ــ
دیگر نخواندند و برای تقدیس و تبرک و اسباب کشی به کار رفت، از وقتی که دیگر درمان دردهای فکری و روحی و اجتماعی را از او نخواستند، وسیله ی شفای امراض جسمی چون درد کمر و باد شانه و... شد، و چون در بیداری رهایش کردند، بالای سر در خواب گذاشتند، و بالأخره، این که می بینی؛ اکنون در خدمت اموات قرارش داده اند و نثار روح ارواح گذشتگانش، و ندایش از قبرستان های ما به گوش می رسد. قرآن، من شرمنده ی توام اگر از تو آواز مرگی ساخته ام که هر وقت در کوچه مان آوازت بلند می شود، همه از هم
می پرسند:
“چه کس مرده است؟”چه غفلت بزرگی که می پنداریم خدا تو را برای مردگان ما نازل کرده است. قرآن، من شرمنده ی توام اگر تو را از یک نسخه ی عملی به یک افسانه ی موزه نشین مبدل کرده ام.
یکی ذوق می کند که تو را بر روی برنج نوشته، یکی ذوق می کند که تو را فرش کرده، یکی ذوق می کند که تو را با طلا نوشته، یکی به خود می بالد که تو را در کوچک ترین قطع ممکن منتشر کرده و...
آیا واقعا خدا تو را فرستاده تا موزه سازی کنیم؟
قرآن، من شرمنده ی توام اگر حتی آنان که تو را می خوانند و تو را می شنوند، آن چنان به پایت می نشینند که خلایق به پای موسیقی های روزمره می نشینند، اگر چند آیه از تو را به یک نفس بخوانند مستمعین فریاد
می زنند:
احسنت!
گویی مسابقه ی نفس است. قرآن، من شرمنده ی توام اگر به یک فستیوال مبدل شده ای.
حفظ کردن تو با شماره ی صفحه، خواندن تو از آخر به اول، یک معرفت است یا یک رکوردگیری؟
ای کاش آنان که تو را حفظ کرده اند، حفظ کنی، تا این چنین تو را اسباب مسابقات هوش نکنند. خوشا به حال هر کسی که دلش رحلی است برای تو، آنان که وقتی تو را می خوانند چنان حظ می کنند، گویی که قرآن همین الآن به ایشان نازل شده است.
آن چه ما با قرآن کرده ایم، تنها بخشی از اسلام است که به صلیب جهالت کشیده شده است..
يُخَادِعُونَ اللَّهَ وَالَّذِينَ آمَنُوا وَمَا يَخْدَعُونَ إِلَّا أَنفُسَهُمْ وَمَا يَشْعُرُونَ
میخواهند خدا و مؤمنان را فریب دهند؛ در حالی که جز خودشان را فریب نمیدهند؛ (اما) نمیفهمند.
فِي قُلُوبِهِم مَّرَضٌ فَزَادَهُمُ اللَّهُ مَرَضًا وَلَهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ بِمَا كَانُوا يَكْذِبُونَ
در دلهای آنان یک نوع بیماری است؛ خداوند بر بیماری آنان افزوده؛ و به خاطر دروغهایی که میگفتند، عذاب دردناکی در انتظار آنهاست.
ﺯﻥ ﺯﯾﺒﺎﯾﯽ ﺑﻪ ﻋﻘﺪ ﻣﺮﺩ ﺯﺍﻫﺪ ﻭ ﻣﻮﻣﻨﯽ ﺩﺭ ﺁﻣﺪ .
ﻣﺮﺩ ﺑﺴﯿﺎﺭ ﻗﺎﻧﻊ ﺑﻮﺩ ﻭ ﺯﻥ ﺗﺤﻤﻞ ﺍﯾﻦ ﻫﻤﻪ ﺳﺎﺩﻩ ﺯﯾﺴﺘﯽ ﺭﺍ ﻧﺪﺍﺷﺖ .
ﺭﻭﺯﯼ ﺗﺎﺏ ﻭ ﺗﻮﺍﻥ ﺯﻥ ﺑﻪ ﺳﺮ ﺭﺳﯿﺪ ﻭ ﺑﺎ ﻋﺼﺒﺎﻧﯿﺖ ﺭﻭ ﺑﻪ ﻣﺮﺩ
ﮔﻔﺖ :
ﺣﺎﻻ ﮐﻪ ﺑﻪ ﺧﻮﺍﺳﺘﻪ ﻫﺎﯼ ﻣﻦ ﺗﻮﺟﻪ ﻧﻤﯽ ﮐﻨﯽ، ﺧﻮﺩ ﺑﻪ ﮐﻮﭼﻪ ﻭ ﺑﺮﺯﻥ ﻣﯽ ﺭﻭﻡ ﺗﺎ ﻫﻤﮕﺎﻥ ﺑﺪﺍﻧﻨﺪ ﮐﻪ ﺗﻮ ﭼﻪ ﺯﻧﯽ ﺩﺍﺭﯼ ﻭ ﭼﮕﻮﻧﻪ ﺑﻪ ﺍﻭ ﺑﯽ ﺗﻮﺟﻬﯽ ﻣﯽ ﮐﻨﯽ، ﻣﻦ ﺯﺭ ﻭ ﺯﯾﻮﺭ ﻣﯽ ﺧﻮﺍﻫﻢ !
ﻣﺮﺩ ﺩﺭ ﺧﺎﻧﻪ ﺭﺍ ﺑﺎﺯ ﮐﺮﺩ ﻭ ﺭﻭﺑﻪ ﺯﻥ
ﻣﯽ ﮔﻮﯾﺪ :
ﺑﺮﻭ ﻫﺮ ﺟﺎ ﺩﻟﺖ ﻣﯽ ﺧﻮﺍﻫﺪ !
ﺯﻥ ﺑﺎ ﻧﺎ ﺑﺎﻭﺭﯼ ﺍﺯ ﺧﺎﻧﻪ ﺧﺎﺭﺝ ﺷﺪ، ﺯﯾﺒﺎ ﻭ ﺯﯾﺒﻨﺪﻩ !
ﻏﺮﻭﺏ ﺑﻪ ﺧﺎﻧﻪ ﺁﻣﺪ . ﻣﺮﺩ ﺧﻨﺪﺍﻥ
ﮔﻔﺖ :
ﺧﻮﺏ !
ﺷﻬﺮ ﭼﻪ ﻃﻮﺭ ﺑﻮﺩ؟
ﺭﻓﺘﯽ؟
ﮔﺸﺘﯽ؟
ﭼﻪ ﺳﻮﺩ ﮐﻪ ﻫﯿﭻ ﻣﺮﺩﯼ ﺗﻮ ﺭﺍ ﻧﮕﺎﻩ ﻧﮑﺮﺩ .
ﺯﻥ ﻣﺘﻌﺠﺐ
ﮔﻔﺖ :
ﺗﻮ ﺍﺯ ﮐﺠﺎ ﻣﯽ ﺩﺍﻧﯽ؟
ﻣﺮﺩ ﺟﻮﺍﺏ
ﺩﺍﺩ :
ﻭ ﻧﯿﺰ ﻣﯽ ﺩﺍﻧﻢ ﺩﺭ ﮐﻮﭼﻪ ﭘﺴﺮﮐﯽ ﭼﺎﺩﺭﺕ ﺭﺍ ﮐﺸﯿﺪ !
ﺯﻥ ﺑﺎﺯ ﻫﻢ ﻣﺘﻌﺠﺐ
ﮔﻔﺖ :
ﻣﮕﺮ ﻣﺮﺍ ﺗﻌﻘﯿﺐ ﮐﺮﺩﻩ ﺑﻮﺩﯼ؟
ﻣﺮﺩ ﺑﻪ ﭼﺸﻤﺎﻥ ﺯﻥ ﻧﮕﺎﻩ ﮐﺮﺩ ﻭ
ﮔﻔﺖ :
ﺗﻤﺎﻡ ﻋﻤﺮ ﺳﻌﯽ ﺑﺮ ﺍﯾﻦ ﺩﺍﺷﺘﻢ ﺗﺎ ﺑﻪ ﻧﺎﻣﻮﺱ ﻣﺮﺩﻡ ﻧﮕﺎﻩ ﻧﯿﺎﻧﺪﺍﺯﻡ، ﻣﮕﺮ ﯾﮑﺒﺎﺭ ﮐﻪ ﺩﺭ ﮐﻮﺩﮐﯽ
ﭼﺎﺩﺭ
ﺯﻧﯽ ﺭﺍ ﮐﺸﯿﺪﻡ !